خلبانان جوان زن وارد خط مقدم جنگ می‌شوند. هرکدام داستان‌ها و سرنوشت‌های متفاوتی دارند. آن‌ها بزرگ‌تر می‌شوند، عاشق می‌شوند، عزیزانشان را از دست می‌دهند و جایگاه خود را در دنیایی که بیشتر مردانه است پیدا می‌کنند. آسمان خانهٔ آن‌ها شده است. اما در جنگ، هیچ‌کس نمی‌داند سرنوشت چه کسی زندگی است و چه کسی محکوم به مرگ.

یک شهردار فاسد روسی می خواهد خانه آبا و اجدادی نیکولای را به سود خودش مصادره نمایید. از این رو نیکولای به ناچار وارد یک جنگ بزرگ با این شهردار فاسد و زورگو می شود. با اینکه ممکن است در این جنگ شکست بخورد و همه چیز خود را از دست بدهد. و این درحالی است که مسلما قدرت و نفوذ شهردار بیشتر از نیکولای است. اما یاز هم اجازه نمی دهد که حقش پایمال شود و ...

داستان درباره شش روز از زندگی یک نویسنده‎ی برجسته روسی هست که توانست در دوران اوج محدودیت‎ها در شوروی دهه‎ی هفتاد با نوشته‌های طنز و کنایه‎آمیزش دیدی متفاوت نسبت به محیط اطرافش ارائه دهد. سرگئی دولاتوف برای جلوگیری از هدر رفتن استعدادش و حفظ جایگاه خود به عنوان یک هنرمند، با شاعر و نویسنده یوزف برودسکی مجبور به مبارزه بود. آن هم در دورانی که در مقابل چشمان او، سایر دوستان هنرمندش زیر چرخ‎های سفت و سخت محدودیت‎ها مجالی برای بروز استعدادهایشان نمی‌یافتند و…